اما واتسون

همه چیز از فیلم «دیو و دلبر» با بازی اما واتسون

هالیوود و کمپانی های بزرگ سینمایی که مدت هاست در انبان و انبار گذشته هاشان دنبال مواد خام می گردند و دیگر به ندرت زیر با تولید پروژه ای می روند که قبلا از آن جواب نگرفته باشند، این بار از آرشیو سال ۱۹۹۱ انیمیشن موفق «دیو و دلبر» را بیرون آورده اند و از آن یک نسخه سینمایی تهیه کرده اند. فیلمی که از اواسط ماه مارس سال جاری در آمریکا اکران شد و بیل کاندن آن را کارگردانی کرده است.

«دیو و دلبر» دهمین فیلم سینمایی این بازیگر و کارگردان آمریکایی است که در کارنامه خود آثاری چون «آقای هولمز»، «خواهر، خواهر» و «دختران رویایی» را داشته. فیلم با بودجه ای بالغ بر ۱۶۰ میلیون دلار تهیه شده و تاکنون قریب به ۹۸۰ میلیون دلار فروش داشته است. حالا برای این که از کم و کیف این فیلم بیشتر بدانید، با این گزارش همراه باشید.

قابل اعتنا

کمتر کسی است که داستان فانتزی و افسانه ای دیو و دلبر را نخوانده یا انیمیشن آن را ندیده باشد اما محض یادآوری باید بگوییم که این داستان «بل» همان دختری است که در قصری عجیب و مخوف که اشیای آن نیز جاندار هستند، اسیر یک دیو طلسم شده است و کم کم با محبت و عشق به قلب دیو رسوخ می کند.

این در حالی است که یک شکارچی به نام «گواتسون» نیز دل در گروه عشق بل دارد. اما واتسون نقش بل را ایفا کرده است و دن استیونز هم ایفاگر نقش دیو است. لوک ایوانز هم نقش گواتسون بدطینت را برعهده گرفته است. بازیگران بزرگ و مشهوری چون ایان مک گرگور، اما تامپسون، کوین کلاین و آدرا مک دانلد هم در نقش های فرعی فیلم ظاهر شده اند. امتیاز فیلم در IMDB 7.8، در راتن تومیتوز ۷۱ و در متاکریتیک ۶۵ است. معنایش این است که هرچه منتقدان جدی تر فیلم را ارزیابی کنند، امتیاز آن کمتر خواهدشد.

تمهیدات تازه برای داستان کهنه

در نسخه جدیدی که کمپانی دیزنی از کارتون کلاسیک خود اقتباس کرده است، سازندگان فیلم تصمیم گرفته اند که تغییراتی در خط قدیمی داستان ایجاد کنند. مثلا «بل» شخصیت خلاق خانواده است و پدرش، موریس، یک سازنده جعبه های موسیقی است. البته بل همچنان به مطالعه بسیار علاقه مند است. اما واتسون در گفت و گو با هفته نامه اینترتینمنت گفته است: «ما برای بل یک داستان به عنوان پیش زمینه در نظر گرفتیم که در آن او دست به اختراع نوعی ماشین لباسشویی می زند و به این ترتیب به جای این که وقتش را صرف رخت شستن کند، می تواند یک گوشه بنشیند و با خیال راحت کتاب بخواند.»

در نسخه انیمیشن چنین چیزی وجود نداشت. ضمن این که جاش گد در نقش پیشکار و همراه دائمی گواتسون، یعنی لوفو ایفای نقش کرده است و البته باید بدانید که کمپانی دیزنی با گنجاندن این کاراکتر در فیلم ریسک بزرگی کرده. چرایش را البته خودتان در فیلم ببینید؛ از بیان آن معذوریم.

به قدمت تاریخ

قدمت داستان «دیو و دلبر» و ترانه مشهور آن تقریبا به قدمت تاریخ بشریت است. منکن که نسخه اوریجینال موسیقی را در سال ۱۹۹۱ نوشته است، این بار نیز آهنگسازی این نسخه سینمایی را برعهده گرفته و البته ترانه جدیدی در آن گنجانده که بازخوانی تصنیف محبوب است از آریانا گرند، جان لبخند و جاش گوربن. همگان می دانند که بخش عمده ای از محبوبیت «دیو و دلبر» به خاطر ترانه های زیبای آن است. کمپانی دیزنی هم در این نسخه سنگ تمام گذاشته و یک پکیج کامل ترانه، از جمله ترانه «چگونه یک لحظه می تواند تا ابد جاویدان باشد» را با اجرای سلین دیون به این نسخه جدید افزوده است.

نکته جالبش این است که سلین دیون اجرای ترانه ساندترک انیمیشن را در سال ۱۹۹۱ نیز برعهده داشته است. برای این که فیلم حال و هوای تکراری نداشته باشد، تغییراتی نیز در شخصیت آشنای جاندار قصر اعمال شده است. شخصیت های قدیمی البته همه سر جای خود هستند، اما یک شخصیت جذاب و جدید به نام مایستر و کادنزا به آن ها اضافه شده که یک ساز موسیقی است و استنلی توچی به جایش صداپیشگی کرده.

ریسک بزرگ برای کارگردان معمولی

وقتی از بیل کاندن پرسیدند که آخر روی چه حسابی تصمیم گرفتی این فیلم را بسازی؟ چنین توضیح داد: «خب به نظر خودم این یک چالش اساسی بد که بخواهی چنین کارتون معروفی را با مدیومی تازه بازسازی کنی. نکته خوبش این بود که شخصیتی مشهور و محبوب مثل بل را در اختیار داشتی و می دانستی که قرار است عاشق یک دیو بشود. خب، این جا با آدمیزاد طرف بودیم و قصه را هم که همه می دانستند. یعنی از اول فیلم همه خبر دارند که دیو و دلبر قرار است به هم علاقه مند شوند.

باید کاری می کردیم که مقداری از بار فانتزی نسخه انیمیشن کاسته شود و مردم آن ها را به عنوان دو انسان بپذیرند. برای من پرسش اصلی این بود که بل چه زمانی وارد ماجرا می شود و پیش از او و پدرش به چه کاری مشغول هستند. شروع کردیم ایده اصلی را پروراندن مثلا درباره پیشینه پدرش حرف هایی زدیم. این که او زمانی به قصر دیو راه یافته اما حاضر نیست درباره رخدادهایی که در آن جا شاهد بوده حرفی بزند. همچنین به طرز مرموزی درباره مادر بل نیز حرفی نمی زند. این ها نکاتی بودند که رابطه این پدر و دختر را انسانی تر می کردند.»

اما نکته جالب تری که بیل کاندن مطرح کرده این است که با دیدن موفقیت فیلم «عالم هپروت» به این فکر افتاده که یک موزیکال کلاسیک بسازد. «دیو و دلبر» انتخاب خوبی بود برای ساختن نسخه سینمایی از یک موزیکال کلاسیک که هم بارها روی صحنه برادوی اجرا شده است و هم از روی آن انیمیشن موفقی ساخته اند.

دلبری با حال و هوای هری پاتر

اگر مهم ترین برگ برنده «دیو و دلبر» را حضور اما واتسون بدانیم، حرف بیراهی نزده ایم. غلظت فانتزی «دیو و دلبر» تقریبا به همان اندازه مجموعه فیلم های هری پاتر است و کلا مردم هم دیدن بازیگر محبوبشان را در نقش یکی از پرنسس های دیزنی دوست دارند. بازی اما واستون در فیلم بسیار خوشایند و دلنشین است و مورد ستایش اکثر منتقدان قرار گرفته.

خودش می گوید: «من داستان را این طور دیدم که یک زندانی قرار است عاشق زندانبان خود شود. بل تمام مدت با رفتارهای خشن دیو مخالفت می کند. او اصلا دچار عقده روانی نیست، چون در مصاف با زندانبان تمام خصوصیات قبلی خود را حفظ می کند و همچنان آدم مستقلی است که می خواهد از آزادی های فردی خود بهره مند باشد. ظاهر ماجرا این است که بل اسیر هیولایی شده، اما او در حقیقت دارد خود را قربانی می کند که پدرش را نجات دهد. او مدام در حال تلاش برای گریختن و مبارزه است و سرانجام با مهربانی خارق العاده خود ذهنیت دیو را تغییر می دهد.»

نکته مسلم این است که بازی در این نقش برای اما واتسون یک ریسک بوده. ایفای نقش کاراکترهای محبوب انیمیشن کار بسیار دشواری است، چون چند نسل با آن ها خاطره دارند و نمی خواهند با تصویری نادرست و نامنطبق بر خاطراتشان مواجه شوند. اما واتسون از پس این وظیفه خوب برآمده و کاری کرده که از این پس همگان با شنیدن نام «بل» چهره او را به خاطر بیاورند، نه نسخه انیمیشن ۱۹۹۱ را.

منتقدان چه می گویند؟

وقتی یک سوی ماجرا دیو باشد و سوی دیگرش دلبر، دامنه نظرات منتقدان نیز از مثبت و عالی تا منفی و مزخرف گسترده می شود. حقیقت اما این است که اکثر منتقدان به خاطر بار نوستالژیکی که این فیلم دارد و همچنین موسیقی و بازی های خوب، هوادار آن بوده اند. اوون گیلبرمن، منتقد نشریه ورایتی معتقد است که فیلم بسیار دوست داشتنی از کار درآمده است و یکی از نمونه های خوب اقتباسی از آثار مشهور قدیمی است.

منتقدانی چون ای. او اسکات از نیویورک تایمز هم فیلم را ستوده اند و خصوصا بازی ما واستون و دن واتسونز را بسیار پسندیده اند. مهم ترین مخالف فیلم مارک رایان است که از نظرش در این نسخه سینمایی هیچ تلاشی نشده تا چیزی تازه و متفاوت به بیننده عرضه شود.

کسانی که فیلم را زیاد تحویل نگرفته اند اعتقاد دارند که کارگردان تمام تلاش خود را در دکور و لباس و موسیقی و جلوه های ویژه متمرکز کرده است و به همین خاطر از پروراندن و عمق بخشیدن به قصه غافل مانده است. آن ها معتقد هستند که رابطه عاشقانه بل و دیو زیادی آبکی و بی مقدمه است. خیلی ها هم بر این عقیده اند که وفاداری بیش از حد کارگردان به ظواهر و خط روایی نسخه انیمیشن، به فیلم لطمه زده است و برای کسانی که انیمیشن را دیده اند تبدیل شده به اثری کسل کننده و معمولی.

بازیگران شاهزاده خانم های دیزنی

بازی اما واتسون در نقش «بل» شاهزاده خانم مشهور کمپانی دیزنی چالش بزرگی برای او بوده. در سال های اخیر که شرکت دیزنی تصمیم گرفته نسخه سینمایی و لایو اکشن از انیمیشن هایش بسازد، بازیگران زن بسیار بخت خود را در احیای این شاهزاده خانم ها آزموده اند. برخی مثل اما واتسون مورد قبول مردم قرار گرفته اند و برخی به سرعت محو و فراموش شده اند. در این جا مروری داریم بر انتخاب بازیگران برای این نقش ها.

از «سفید برقی» شروع کنیم که یک بار کریستن استوارت در نقش او ظاهر شد و چنگی به دل نزد و بار دیگر لیلی کالینز نقشش را ایفا کرد و او هم نتوانست چندان موفق باشد. الیزا بنت اما در فیلم «سفیدبرفی» برادران گریم حضور درخشانی داشته است.

عدم موفقیت در ایفای نقش «زیبای خفته» از این هم بیشتر بوده. در «مالیسیفنت» که اقتباسی سینمایی از این داستان بود، ال فانینگ در برابر آنجلینا جولی تقریبا محو شد. ایندیا ایسلی هم در نسخه ژانر وحشت این داستان درخشش چندانی نداشت. انگار هرچه شخصیت کارتونی مشهورتر و محبوب تر باشد، بازی در نقش او نیز کار دشوارتری است. به همین خاطر است که تاکنون هیچ سیندرلای ماندگار و موفقی در عالم سینما نداشته ایم.

سوفیا کارسون در «اگر کفش به پایش بخورد» موفقیتی کسب نکرد و لیلی جیمز هم نتوانست تصویر خود را با بازی در فیلم «سیندرلا» در ذهن تماشاگران ثبت کند. «آریل» قهرمان داستان «پری دریایی» هم هنوز در سینما موفقیتی نداشته. البته فیلم تازه ای براساس این داستان در دره است که پاپی دریتون نقش اصلی آن را بازی کرده است و باید دید تا چه حد موفق خواهدبود. نسخه مدرن سینمایی با بازی رزی مک هم نتوانست موفقیت چشمگیری کسب کند.

یاسمین، شاهزاده خانم دیگر دیزنی که در کارتون علاءالدین و چراغ جادو به شهرت رسید نیز هنوز در سینما چهره ماندگاری نداشته است. شخصیت هایی چون راپونزل، مولان، پاکاهونتاس، تیانا و اسمرالدا نیز در نوبت بازسازی سینمایی هستند. هم در زمینه بازسازی و هم در زمینه انتخاب بازیگر داستان های زن محور دیزنی تردیدها و ریسک های زیادی وجود دارد. هر کارگردان و بازیگر جرئت آن را ندارد که به سراغ این پروژه ها برود، چون از فرط آشنایی برای مردم، ممکن است به سادگی شکست بخورد.

به این ترتیب باید اما واتسون را موفق ترین بازیگر در ایفای نقش یکی از شاهزاده خانم های دیزنی دانست. این در حالی است که حساست روی قهرمانان مرد دیزی چندان زیاد نیست و تقریبا اکثر بازیگران حاضر در این نقش ها به سرعت مورد قبول تماشاگران قرار می گیرند. بازیگران مرد باید چالش های بزرگ را در اقتباس هایی که از کمیک های مارول انجام می شود، تجربه کنند.

اطلاعات فوری

•    کارگردان: بیل کاندن
•    بازیگران: اما واتسون، دن استیونز، ایان مک گرگور، اما تامپسون، کوین کلاین و آدرا مک دانلد
•    بودجه تولید: ۱۶۰ میلیون دلار
•    نمره در «IMDB»: ۷٫۸ از ۱۰
•    امتیاز متاکرتیک: ۶۵
•    کمپانی تولید: دیزنی
•    محصول: ۲۰۱۷ آمریکا

منبع: هفته نامه همشهری جوان  – علی مسعودی نیا

11 دیدگاه برای “همه چیز از فیلم «دیو و دلبر» با بازی اما واتسون

  1. به نظر من بین فیلم های سیندرلا و زیبای خفته و سفید برفی و دیو د دلبر ، دیو و دلبر از همه عالی تر بود چون هم صحنه ها و هم فضا و هم بازیگرانش خیلی شبیه انیمیشنش بودن ولی در فیلم سیندرلا بعضی از قسمتا حذف شده یا تغییر پیدا کرده بودن تازه فیلم سفید برفی و زیبای خفته که کلا موضوع فیلم عوض شده بود و درباره یه چیز دیگه بود یا اصن شخصیت اصلی داستان یکی دیگه بود

  2. من فیلم سیندرلا رو دیدم ، به نظرم واقعا اقتباس مزخرفی از آب دراومده
    از شخصیت پردازی گرفته تا فضا و داستان و…و…و..حتی اسم شخصیت اصلی هم تغییر کرده بود و خیلی تغییر در جزئیات دیگه که باعث مسخره تر شدنِ داستان میشد.
    تازه این یکی از اقتباص های خوبِ دیزنی بوده ولی اینطور که پیداست دیو و دلبر خیلی بهتره چون هم بازگیرای بهتری انتخاب شدن و هم جلوه های ویژه ی خیلی خوبی داره.

  3. اما همیشه موفق بوده و هست و این آرزو رو براش دارم که همیشه همینطور باشه.
    و کیه که انکار کنه اون یکی از بهترین بازیگرهای خانوم در همسن های خودشه…..و به نظرم اون واقعا شبیه به بل هست و هم از نظر چهره و هم بازی فکر میکنم که بهترین انتخاب بوده.
    هنوز که هیچکس از ما فیلم رو ندیده ولی ظاهرا فیلم خوبی شده ، اونطور که توی عکس ها فیلم ها پیداست ، واقعا به ظاهر ماجرا اهمنیت زیادی داده شده.
    البته ماها که فیلم رو ندیدیم اگر همت کنیم تریلرها رو به هم بچسبونیم فیلم کامل از توش در میاد =/

  4. واقعا رو چه حسابی؟ قبلا که خبر ساخته شدن این فیلم رو شنیدم با خودم گفتم که این فیلم هم قراره مثل بقیه اقتباس ها یه چیز ضعیف از آب در بیاد. ولی با خوندن این متن کمی به این فیلم و بازی فوق العاده اما واتسون امیدوار شدم و مشتاق شدم ببینم این فیلم چجوریه. {مثلا عجب تغییری}
    خب، هر کسی مثل من حداقل هر کدوم از این کارتون ها رو ۲۰ بار دیده. پس باید بگم اکثر فیلم هایی که با اقتباس از یکی از این داستان های شاهزاده ای ساخته می شن به دو دلیل شکست می خورن: ۱- انقدر فانتزی و کلیشه ای با بازی بچگانه هستن که آدم ترجیح می ده بره همون کارتونشون رو ببینه. ۲- هر کسی می خواد یه چیز جدید اضافه کنه و یه روایت دیگه از گذشته، آینده و یا حتی خود داستان رو بگه که ۹۰ % توانایی این کار رو ندارن. از بین همه ی اینها تنها فیلم «ملیفیسنت» بسیار توجه من رو جلب کرد چون واقعا توی انیمیشن آدم نمی فهمید که چرا یهو اون زن شیطانی در اول داستان ظاهر شد و زیبای خفته رو طلسم کرد. ولی «ملیفیسنت» به خوبی تونست این حقیقت رو بیان کنه. با اینکه من از سه چیز ملیفیسنت خوشم نیومد: ۱- شاهزاده کلیشه ای ۲- بزرگ شدن زیبای خفته به دست ملیفیسنت ۳- وجود موجودات خیالی {ماورا الطبیعه}. ولی ملیفیسنت از بین همه ی این آثار{که بیشترشون رو ندیدم} بهترین بود.
    در آخر هم باید بگم، معلومه که رقابتی برای تصاحب نقش شاهزاده {قهرمان مرد} نیست، چون تو همشون یه پسر ژل مو زده تو آخر داستان ظاهر میشه و بعد از اسب سفیدش پیاده میشه، شمشیرش رو پرت می کنه و پیروز می شه. این کجاش چالش بر انگیزه؟ یعنی به اندازه سوزن چرخ خیاطی زیبای خفته هم این شاهزاده ها تو داستان نقشی ندارن.
    .
    .
    ببخشید ولی چند غلط تایپی در متن وجود داره که فکر کنم باید اصلاح بشه، با تشکر از مدیران دمنتور: ۱-خب به نظر خودم این یک چالش اساسی بد که بخواهی {بد = بود} ۲- این در حالی است که یک شکارچی به نام «گواتسون» نیز دل در گروه عشق بل دارد. {گروه = گرو}

    1. در ضمن، باید بگم نسخه سینمایی از کارتون که هیچ. اینا از نسخه ی سینمایی هم نسخه سینمایی درست می کنن. فکر کنم جدیدا می خوان «مری پاپینز» رو هم بسازن.
      فکر کنم تا اینا بیان از کل شاهزاده های دیزنی نسخه سینمایی بسازن انقدر گذشته که باید از همین فیلم ها هم دوباره نسخه سینمایی درست کنن.
      جدا از پولش؛ خدایی خسته نمی شن؟!

    2. به نظر من هم مالیفیسنت از بقیه بهتر بود.از یه دیدگاه دیگه داستان رو بررسی کرده بود.شخصیت پردازی خوبی هم داشت.
      تو این فیلم خود مالیفیسنت نقش اصلی بود نه زیبای خفته و اصولا داستان در مورد مالیفیسنت بود پس معلومه که نقش زیبای خفته کمرنگ تره و بازیگری هم کمتر مطرح

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.خانه‌های ضروری مشخص شده‌اند *