نقل قول

نقل قول روزانه دمنتور تا یادگاران مرگ: ۶۴ روز مانده

تنها ۶۴ روز به اکران فیلم سینمایی هری پاتر و یادگاران مرگ باقی مانده است. سایت انگلیسی زبان TLC در ابتکاری تصمیم گرفته هر روز نقل قول هایی از بخش اول هری پاتر و یادگاران مرگ را بنویسد تا رسیدن به روز اکران کاربران با هم در مورد آن گفتگو کنند.

ولدمورت گفت:
– … بله… پروفسور بربیج برای بچه‌های جادوگرها و ساحره‌ها همه‌ی مطالب مربوط به مشنگ‏ها رو تدریس می‌کرد… و اینو که اونا تفاوت چندانی با ما ندارند…
یکی از مرگ‌خوارها روی زمین تف کرد. چریتی بربیج [معلق در هوا] بار دیگر چرخید و رو به اسنیپ قرار گرفت و گفت:
– سیوروس… خواهش می‌کنم… خواهش می‌کنم…

برای سومین بار چریتی بربیج چرخید و رو به اسنیپ قرار گرفت. اشک از چشم‌هایش سرازیر بود و روی موهایش می‌ریخت. اسنیپ در کمال خونسردی به او نگاه کرد و در همان حال زن آهسته چرخید و دوباره رویش از او برگشت.
– آواداکداورا.

ولدمورت با ملایمت گفت:
– شام، نجینی.
مار غول پیکر پیچ و تابی خورد و از روی شانه‌های ولدمورت به روی سطح چوبی و صیقلی خزید.

فصل اول: اوج گیری لرد سیاه
عکس رنگی این مطلب متعلق به وب سایت جادوگران می باشد.

نظر شما چیست؟
– چرا ولدمورت جادوگران و ساحره‌ها را برتر از مشنگ‌ها، مشنگ زاده‌ها و گرگینه‌ها می‌دانست؟ انگیزه مرگ‌خواران از همراهی او چه بود؟
– به نظر شما آیا ولدمورت برای به دام انداختن این استاد از اسنیپ نیز کمک گرفته بود؟

62 دیدگاه برای “نقل قول روزانه دمنتور تا یادگاران مرگ: ۶۴ روز مانده

  1. 1) ناشی از مشکلات درونیه!
    2) اونطور که تو کتاب دیدیم اسنیب از دیدن بربیج غافلگیر هم شد و معلوم بود با تمام وجود دلش میخواسته نجاتش بده!
    اما خوب…

  2. 1.جادوگران در سال های قبل توسط مشنگها خیلی اذیت شدند و مجبور بودند در خفا زندگی کنند این مسئله باعث شده بود که جادوگران تصور کنند که مشنگ ها بر آنان حکومت میکنند به همین دلیل می خواستند که از مشنگ ها انتقام بگیرند.آنها مشنگ زاده ها رو هم جزوی از مشنگا میدونستند.و از گرگینه ها به دلیل باطن وحشتناکشان تنفر داشتند.
    2.فکر نکنم اسنیپ ای کار رو کرده باشه.

  3. چون ولدمورت خیلی خودخواه بود و اینکه اینجور چیزها تو خونشم بود.
    اسنیپ تو این کار دست نداشت.این که معلومه دیگه.درسته خیلی بدذات و موذی بود ولی چون به دستورات دامبلدور عمل می کرد از این جور کارها نمی کرد.

  4. 1-به نظر من ولدمورت از بچگی تشنه قدرت بود و همیشه خودشو برتر از مشنگ هایی که باهاشون بزرگ شده بود میدونست که میشه گفت این طرز فکرو از جدش سالازار اسلیترین به ارث برده بود و بیشتر کسانی هم که دور و برش جمع شده بودن گول حرف های فریبنده ولدمورتو خوردن یا مثل دم باریک از ترسشون.
    2-به نظر من ولدمورت برای به دام انداختن چریتی بربیج نیازی به اسنیپ نداشت که بخواد ازش کمک بگیره.

  5. درود

    – چون از مشنگ ها بیزار بود. چون نوه ی سالازار اسلیترین بود و خودش رو خیلی دست بالا گرفته بود و از طرفیم فکر می کرد زندگی سختش تقصیر پدر مشنگش بوده.
    مرگ خوار ها هم فقط بخاطر قدرت و ثروت بود که ازش پیروی می کردن. فکر می کردن بودن با ولدمورت اونارو قدرتمند می کنه.
    – معلومه که نه! بی شک اسنیپ هیچ دخالتی تو این کار نداشته.

    بدرود

  6. – این تنها راهی بود که ولدرمورت بتونه باهاش احساس غرور بکنه و سختی هاس دوران بچگیش و نفرتهاش رو باهاش آروم کنه. در واقع مرگ خوارها هم یا کسانی بودن که میخواستن در کنار او به قدرت برسن یا ببدلیل ظعفشون دوشت داشتن پشت کس دیگر و البته قدرتمندی مخفی بشن.
    – به نظر من بعید به نظر میاد که اسنیپ در این مورد کمکی کرده باشه، چون خود استاد هم مدام از اسنیپ کمک میخواد و شاید باورش نمیشه اسنیپ هم با اونها باشه. به نظر من اگه اسنیپ هم برای ظاهر سازی کمکی کرده بود تا اونو بگیرن حتما یه نقشه ای هم داشت تا مانع کشته شدنش بشه.

  7. 2)همشون قدرت طلب بودند!!می دونستن چون ذاتشون خوب نیست وخشن و جنگ جواند در کنار جامعه ی جادوگری عادی نمی تونن به جایی برسند اونا نیازمند یه سرور قوی و بد بودن بنابراین وقتی تام خودشو نشون داد و یه کم قدرت گرفت این جور افراد بهش پیوستند!!

  8. 1)تام یه آدمی بود که همیشه می خواست از همه بالاتر متفاوت باشه!!!به همین دلیل وقتی فهمید که جادوگره خیلی خوشحال شد!!!خب پس مشنگ ها همیشه از اون پایین تر بودند چون کارایی رو که اون می تونست انجام بده مشنگ ها نمی تونستن!!!!خب توی هاگوارتز تام فهمید که از نسل سالازار اسلایترینه و خیلی خوشحال شد چون حالا از جادوگران هم بالاتر بود(به خصوص اطرافیانش)مشنگ زاده ها از نظر اون یه مشت آدم ها بی مصرف بودن که از یه آدم های نادون مشنگ زاده شده بودن ولی اون….اون که از نسل سالازار اسلایترین بود…100%از همه بالاتر بود!!گرگینه ها هم که یه مشت موجود بودن که هر ماه تغییر می کردن و نمی تونستن خودشونو کنترل کنند و به نظر من این از نظر تام خیلی بد بود اما مهم ترین عامل همه ی اینا از یه زمانی به بعد این بود که تام فکر می کرد دیگه فانی نیست!!!

  9. سلام به همگی.به نظر من ولدمورت نوعی عقدهی حقارت داشت (دوران بچگی) و هیچ وقت معنی عشق مادرشو نفهمید که شاید مقصرو پدر مشنگش دیده و از مشنگ ها بدش می اومد.بیشتر مرگ خوار ها هم چون میترسیدن به سرنوشت برادر سیریوس دچار بشن از ولدمورت پیروی میکردن.اسنیپ هم دخالتی توی گیر انداختن چریتی بربیج نداشت.
    راستیAli potterعزیز این تریلر تا آخر ماه میلادی میاد یا تا آخر ماه هجری شمسی (شهریور)؟ تاریخ دقیقشو میدونی؟

  10. ..و مرگخوارا هم افرادی بودن مثل خود ولدمورت(البته نه تا اون حد!) که تشنه ی قدرت و خون اصیل و اصیل زادگی بودن و هدف دیگه ای به غیر از سلطه جویی جادوگرا و رهبری اونا عیله مشنگا نداشتن…
    2.و اما در مورد اسنیپ هنم من فکر نمیکنم اسنیپ دست به همچین کار کثیفی حتی به خاطر رو نشدن دستش مقابل ولدمورت بزنه…اونم بعد اینکه با کشتن دامبلدور اطمینان ولدمورت رو نسبت به خودش کاملا به دست اورده بود و نیازی به این کار نداشت!من که فکر میکنم اسنیپ به هیچ وجه دخالتی تو این کار نداشت و در این مورد با mili-legolas موافقم…

  11. 1.به نظر منم حس برتری و سلطه بر همه و متفاوت بودن از همه مردم تو ذات ولدمورت از همون بچگیش بوده…خب همونجوری که بعضی ارز دوستانم اشاره کردن از همون بچگی از اینکه اسمی کاملا معمولی مثل بقیه افراد داشت(چیزی که اونو به بقیه متصل و یا شبیه میکرد!) متنفر بود همیشه حساذیت کردن افرادی کوچیکتر از خودش با استفاده از قدرتای مخصوصش رو داشت…که به احتمال قوی از جدش سالازار اسلیتیرین بهش به ارث رسیده.بالاخره نواده ی همون فرد و نوه ی مارولو گونته دیگه…حالا بعد اینکه فهمید جادوگره و واقعا هم قدرتای خاص خودش رو داره به بد ذاتی وحس سلطه جوییش افزوده شد و بعدشم که فهمید پدرش مشنگ بوده و به خاطر جادوگر بودن مادرش اون و بچه اشو ترک کرده حس انتقام جوییش به تنفر از افراد معمولی و مشنگ زاده ها(به قول خودشون mud blood) اضافه شد و باعث شد که انقدر بد ذات بشه..

  12. راستی یه چیز دیگه اینکه(البته با اجازه آقا امید) مدت زمان تریلر جدید یادگاران مرگ که تا آخر این ماه میاد هم معلوم شد….2دقیقه و 15 ثانیه

  13. دوباره سلام….اول از همه بگم که کاملا باlayla موافقم….داش لرد فری فیگو هری هم پدر و مادری نداشته و حتی پیش بدجنسترین افراد فامیلش که خیلی بهش ظلم و ستم میکردن بزرگ شده بود و زندگی سخت تری نسبت به ولدمورت داشته…با این حال هری تا قبل از شناخت ولدمورت و دنیای جادوگری(تا قبل از11 سالگیش) هیچوقت به فکر برتری و قلدری نسبت به دیگران نبود ولی ولدمورت تا قبل از اینکه بفهمه جادوگره خیلی از اعمال و رفتارهای آینده ش رو به کار گرفته بوده…پس خیلی از چیزا توی دات هردوشون بوده….حتی ولدمورت قبل از اینکه بفهمه پدرش مشنگ بوده و اونا رو ترک کرده از اسمش بدش میومده…

  14. 1-ولدمورت هیشه دوست داشته برتر از دیگران و متفاوت باشه و چون تو کتاب 6 نوشته تام ریدل با این که از دوستای نزدیکش کوچیکتر بوده ولی اونا به اون به چشم یه رهبر و سرگروه نگاه میکردن نشون میده که قدرت رهبری خوبی داشته و یرای همین مرگخوارا باهاش همراه شدن تا در کاراش همراهیش کنن و چون از باباش بدش می اومده و باباش مشنگ بوده برهی همین از مشنگ ها بدش میاومده و خودش و اصیل زادگان رو برتر از اونا میدونسته پس خواسته با کشتن اونا جامعه ی جادوگری از مشنگ ها و گرگینه ها پاک کنه
    2-چون استاده تا لحظه ی اخر از اسنیپ کمک خواست پس معلوم میشه که اسنیپ در بدام انداختنش دخالتی نداشته

  15. کسی جواب منو نداد: کسی نظری داره اگه جیمز پاتر با 3orus اسنیپ دوئل کنن کی میبره (البته اگه الان زنده باشن)

  16. 1- ولدمورت به دلیل دنباله روی از عقاید مسخره سالازار این راه را پیش گرفته بود . گرچه خودش هم رگه هایی از خباثت داشت .شرط می بندم اینقدر مغرور بود که نشینه یه ساعت راجع به مشنگ زاده ها و گرگینه ها فکر کنه. :D
    2- فکر نمی کنم ؛ اگه اسنیپ کمک کرده بود . پرفسور بربیج به اسنیپ التماس نمی کرد. احتمالا یکی دیگه از مرگخوارا در این گروگان گیری نقش داشته
    ممنون

  17. layla ی عزیز….درسته.هری هم تنها بود.اما مسئله اینه که گذشته ،حال و آینده هری توسط ولدمورت ویران شده بود.و این حس به هری القا میشد که مثل ولدمورت نباشه.
    و همیشه باید این جمله رو مد نظر داشت که آدما باهم متفاوتند.درواقع تنها نقطه اشتراک انسانها اینه که با هم متفاوتند.

  18. داش(!!!) لرد فری فیگو. حرفت کاملا درسته. ولی همه وقتی دنیا میان گناهی ندارن. هرکی قطعا با توجه به شرایطی که توش بوده به یه راهی کشیده میشه. گریندل والد هم همینطور. هری صد برابر ولدمورت تنها بود. یک هفتم روح ولدمورتم تو بدنش بود. شرور هم نشد.
    ولدمورت اصلا شجاع نبوده. اگه دقت کرده باشین از خیلی چیزا میترسیده. می خواسته تو همه چی تک باشه. مثلا می گفت دلش میخواد از اسمش همه ی جادوگرا بترسن… در کل شاید بهتر باشه گفت این چیزا رفته بوده تو ذاتش. ولی خیلی زود رفته. اون تو هاگوارتز که خوشبخت بود. به نظر من این واقعیت داره که ولدمورت از بچگی می خواسته خیلی شرور و ترسناک باشه.

  19. با تشکر بی پایان از زحمات شما. 1-شاید علتش این باشه که ولده مورت می خواسته تمام بلاهایی رو که سرش اومده و براش عقده شده رو به این شیوه ی پلید بر سر دیگران خای کنه یا انکه همون مسئله ی خون اصیل و اصیل زاده ها که اونم بر می گرده به پدر ولده مورت. زیرا چون پدر اون یک مشنگ بود و ولده مورت و مادرش را ترک گفت و مصبب تمام بدبختی های او در کودکی اش شد. می خواسته به این شیوه از تمام مشنگ ها انتقام جویی کند. به شیوه ی هیتلری. 2- خیر کمکی از طرف اسنیپ در این مورد به لرد سیاه نشد.

  20. داش Ali potter اگه از یه دید دیگه به جمله ولدمورت نگاه کنیم ، به نظر طعنه آمیزمیاد. به نظرم اسنیپ یه حرفایی زده ولی باز هم کاملا بیگناهه و دستش به جنایت آلوده نیست.
    ولی با این نظرت که میگی تو ذات ولدمورت بوده مخالفم.شاید اگه پدرش اونا رو ترک نمیکرد، شرور ترین جادوگر سیاه همون گریندل والد میموند….شرایطی که ولدمورت در اون رشد کرده بود اونو به اینجاها کشوند…..بی مهری…نداشتن پدر یا مادر….و خیلیای دیگه.

  21. 1.بر اساس جمله ی جادو قدرت است ولدمورت فقط به فکر قدرت بود.اون مشنگ ها رو ضعیف پس به درد نخور و نوعی زباله میدونست.و البته این که اون به خون های جادویی ایمان داشت و اعتقاد داشت که یه مشنگ می تونه قدرت جادویی رو کم کنه.
    2.نه کار دراکو باید باشه.شایدم چون مدرسه تعطیل بوده مرگ خوارا این کارو کردن.
    سپاس.

  22. سلام به همگی
    1- چون لرد سیاه میخواست خودش را قویتر کنه که به همین دلیل مرگ خواهان را قبول کرده است .

    2- نه لردسیاه از دراکو مالفوی کمک گرفته بود.

  23. اصولاً کسانی که یک سری آدم ها رو حقیر و بی ارزش می دانن می خوان خودشون رو بالا تر از دیگران نشون بدن.همین هم در مورد اصیل زاده ها صدق می کنه.اون اصیل زادگانی که خون فاسد دائم روی زبونشون می چرخید در اصل می خواستن به بقیه برتری خودشون رو القا کنند.ولدمورت هم همین طور اون می خواست برتری و قدرت خودش رو به رخ جامعه ی جادوگری بکشه و همون طور که خیلی از دوستان اشاره کردن اون عقده ای که از بچگی در ولدمورت شکل گرفته بود باعث شد در آینده به تنفرش نسبت به مشنگ زاده ها دامن زده بشه.و به همین دلیل پدر ش رو کشت. شاید این اون خلع عشق و محبت بود…
    Ali-potter عزیز به سوال ولدمورت از اسنیپ اشاره کردن که نشون میده اسنیپ در این زمینه بی گناهه.اگه بگیم اسنیپ مقصره پس باید دامبلدور رو هم برای حمله ی مرگخوارها به اسلاگهورن در کتاب 6 سرزنش کرد .

  24. من با alipotterموافقم چون ولدمورت فهمیده بود که از خانوادهی مورگاناست پس اون خودشو نواده ی واقعی سالازار می دونسته و اینو حق خودش می دونسته که برتر باشه و راه جدش را پیش بگیره و همچنین از طریق کشتن مشنگها احساس قدرت می کرده
    2.نه سوروس نمی دونست چون از وجود اون معلم یک جورایی تعحب کرد.

  25. 1. خب ولدمورت خیلی رو خون جادویی تعصب داشت. اون فکر میکرد که افرادی که خون اصیل جادویی ندارن اصلا حق بدست آوردن جادو رو ندارن و یه جورایی اونو دزدیدن. و از مشنگها به نظر من به خاطر رفتاری که پدرش با مادرش داشت بدش میومد.و مرگ خوارا هم که یا به دنبال قدرت بیشتر بودن و دنبالیه رهبر میگشتن یا ترسو بودن و دنبال یه سرپناه میگشتن که محافظت بشن. 2-فکر نمیکنم اسنیپ تو اینکار نقشی داشته باشه که اگه داشت یارو استاده واسه آزادی بش التماس نمیکرد.

  26. ……. به بدترین شکل ممکن جادوگرها رو نابود می کردن نمونش اعدام سر نیکولاس روح گریفیندور پس جادوگرها مخصوصا اصیل زاده که عمدتا اسلیترینی بودن کلا با نژاد غیر جادوگر نزاع داشتن

    2– من 100% مخالف اینم که اسنیپ در این مورد همکاری داشته اولا که همون طور که Ali Potter عزیز گفت در کتاب قبل از این متن اومده که ولدمرت از اسنیپ میپرسه که می دونه که کی امشب مهمونشونه و… ثانیا اسنیپ هرچی بود راضی به مرگ هیچ فرد بی گناهی نبود حتی دامبلدور که هممون می دونیم اون با دعوا و اسرارهای دامبلدور و برای اینکه دراکو دستش به کثیف ترین کا دنیا آلوده نشه دست به کشتن دامبلدور زد تازه دامبلدور به خاطر دستش چند وقت بعد می مرد و هیچ کاری هم پیش ولدمورت بهتر از کشتن دامبلدور نبود اسنیپ دیگه لازم نبود کارای بزرگ کنه که اعتماد ولدمورت و بدست بیاره چون بدستش بود

  27. سلام:
    اولا من با نظرات دو تا از دوستامون یعنی Ali Potter و Hermione 100% موافقم اما
    1–اگه چندتا از کتابای تحلیل داستان هری پاتر مثل دروازه داستانهای هری پاتر بخونید متوجه میشید که موضوع اصلی کتاب به غیر از داستان جنگ بین خیر و شر داستان بد و نفرت انگیز بودن نژاد پرستی برای خوانندگان عزیز هم هست پس مرگخوارها و رهبرشون یعنی ولدمرت که در تمام داستان جنایت کار و منفور هستن همون نژاد پرستای دنیا خودمونن البته از نگاه رولینگ عزیز و مطمئنا تام ریدل چون از کودکی عقده ای بوده و پس از اونم فهمیده که جد بزرگش سالازار اسلیترینه فکر کرده با نابود کردنه همه افراد به غیر از کسانی که خون اصیل جادوگری داشتن راه جدشو ادامه میده اما رولینگ در کتاب قصه های بیدل نقال هم بارها تکرار کرده که جنگ بین جادوگران و مشنگها مال مدتها پبش است که در آن زمان مشنگها…..

  28. حالا از همه ی اینا بگزریم به نظر شما اگه جیمز پاتر با 3orus اسنیپ دوئل کنن کی میبره (البته اگه الان زنده بودن)

  29. سلام.

    چرا متن کتاب شما با متن من فرق داره؟
    مگه کتاب 7 نیست؟

    خواهشا لینک تایید شده شما را برای دانلود بگذارید.

    من فکر کنم ویرایش اولیه رو دارم.

    با تشکر

    منتظرم

  30. در مورد سوال اول میتونم بگم که با توجه به کشتار غیر قابل چشم پوشی جادوگران و ساحره ها در قرون وسطی میشه گفت از اون دوره یه کینه قدیمی تو نسل های جادوگران باقی موند(دلیل اصالت پرستی خاندان های اصیل و ضد مشنگ بودنشون)
    و یادمون نره که جادو قدرته…البته کمابیش درسته!!!
    ذر ضمن رفتار اون پدر خون فاسد در هر صورت مایه ننگ هر بچه ی جادوگره ….
    درمورد سوال دوم اسنیپ اگر هم تو دستگیری بربیج نقش داشته احتمالا به خاطر هدفی که دنبالش بوده کاملا توجیه کننده اس …
    (ممکنه التماس و رفتار بربیج جزو نقشه بوده باشه)
    قطعا دامبلدور از قبل بعضی مسائل رو براش روشن کرده بوده…
    به هر حال اسنیپ بر خلاف اونچه همه تصور میکردیم در کتاب آخر واقعا احساسات همه مون رو به غلیان انداخت…

  31. 1-به نظر من ولدمورت اول از همه به خاطر این از مشنگ ها بدش می اومد که با فکر کردن به مشنگ ها به یاد پدر خودش می افتادکه مادرش رو تنها گذاشت و باعث شدکه ولدمورت در پرورشگاه بزرگشه!
    2-آره از اسنیپ کمک گرفته بود.

  32. سلام.
    چرا متن کتاب شما با متن من فرق داره؟
    مگه کتاب 7 نیست؟
    خواهشا لینک تایید شده شما را برای دانلود بگذارید.
    من فکر کنم ویرایش اولیه رو دارم.
    با تشکر
    منتظرم

  33. 1) ولدرمورت به چند دلیل از مشنگ ها بدش میومد. ولی اولین و مهم ترینش پدرش بود که بعد از این که معجون عشق دیگه روش اثر نکرد ,رفت و اون و مادرش رو تنها گذاشت!
    2)من فکر نمی مکنم که همچین کاری کرده باشه! ولی دلیل معتبری براش ندارم!:(((

  34. 1.ولدمورت اینگار از دماغ فیل افتاده,اون خودش رو از بقیه ی ساحره ها برتر,باز ساحره ها رو از مشنگا برتر میدونه.کلا آدم مغروریه.
    2.شک نکنین که کمک گرفته.

  35. 1: ولدمورت کلا خودشو از همه برتر میدونه.اصیل زاده های دیگه واسش مهم نیستن.شاید به خاطر اینکه تونسته از یه بچه پرورشگاهی تبدیل شه به سیاه ترین جادوگر.مرگ خوارا هم شاید انگیزه شون این بوده که همراه ولدمورت بشن تا مخالفتشون رو با دنیای جادوگرایی که با مشنگ زاده ها خوبن نشون بدن و حرصشون رو خالی کنن!!

    2: صد در صد!!!!!

  36. – به نظر من همه اینها بهانه ای برای ارضای ازخود راضی بودن خودشه. اسمشونبر کسی جز خودش رو نمی دید و مطمئنا از هر عاملی که موجب تقویت حس برتریش نسبت به دیگران بشه حمایت می کرد از جمله که جادوگر بودنش. اما مرگخوارها ، اونها متشکل از سه گروه بودن:
    1- گروهی که نیاز به تکیه گاه داشت و همیشه سعی می کرد خودشو پشت دیگران قایم کنه.
    2- گروهی که می خواست خودشو بزرگ نشون بده
    3- گروهی که واقعا از مشنگ ها بدشون می یومد اما دنبال یه رهبر بودن که اونا در نابودی به هدفشون برسونه.
    فکر می کنم ملحق شدن به مرگخواران تنها یکی از این سه دلیل رو داره.

  37. به نظر من چون ولدمورت توی پرورشگاه بزرگ شده بود یه سری عقده های روانی داشت وقتی هم که فهمید جادوگره چون از بچه های پرورشگاه و احتمالا مربیهاش خوشش نمیومده این تنفر رشد کرده و به جایی رسیده مشنگ ها رو واسه تفریح میکشته.
    سوال دوم: مسلما و مطمئناً نه ه ه ه ه!!!

  38. 1.به نظر من ولدمورت دنبال چیزی بوده که قدرت کسب کنه و آدمهایی رو دور خودش جمع کنه و تنفر از مشنگ زاده ها هم بهترین دلیل بوده.
    2.به نظر من اسنیپ برای جلب اعتماد ولدمورت اینکارو انجام دادهو کمک کرده

  39. به نظر من همه ی اسلیترینی ها توی خونشونه که از مشنگها ومشنگ زاده ها و البته موجودات دورگه مثل گرگینه و…بدشون بیاد.ولدی که دیگه نور علی نوره!!!!! درباره ی سوال دوم:من میگم نه اسنیپ این کارو نکرده بود اگر هم این کارو کرده بوده به صورت پنهانی بوده که پروفسور برییج متوجه نشده بوده…چون اگه این طور بود ازش کمک نمی خواست!!!!!

  40. به نظرم…1-ولدمورت با این عقیده میخواست ثابت کنه که داره راه سالازار اسلترین رو ادامه میده و بگه که مثل اون خون پاک و اصیلی داره و مثل مشنگ زاده ها نیست وهمونطور کهlayla گفت این چیزا توی ذاتش هم بوده( یا حتی با کشتن خانواده پدریش و تغییر نامش میخواست خودشو از چنین خانواده ای جدا کنه)…و اینکه به نظر من تمام مرگخوارها شخصیتی مثل پیترپتیگرو داشتن یعنی همیشه به کسی متوسل و وفدار بودن که بیشترین قدرت و تسلط رو داره…و همونطور که میدونید بعد از سقوط ولدمورت به طرف مردم اومدن و منکر همه چی شدن.2-فکر نکنم اسنیپ توی به دام انداختن چریتی بربیج نقش داشته باشه چون قبل از نوشته بالا ولدمورت به اسنیپ میگه سوروس مهمون امشب مارو میشناسی؟؟؟؟…اسنیپ هم بادیدن چهره چریتی میگه آه بله….بعید نیست که کمی هم جاخورده بوده….باتشکر

  41. – چرا ولدمورت جادوگران و ساحره‌ها را برتر از مشنگ‌ها، مشنگ زاده‌ها و گرگینه‌ها می‌دانست؟ انگیزه مرگ‌خواران از همراهی او چه بود؟

    چون ازشون میترسید،چون میدونست اونا میتونن برتر از جادوگران باشن ، البته گرگینه ها سری خاصشون…
    انگیزه مرگخوارارن از همراهی او این بود که فک میکردن با بودن با ولدمورت جادوگر های بزرگی میشن که اشتباه فک میکردن…

    – به نظر شما آیا ولدمورت برای به دام انداختن این استاد از اسنیپ نیز کمک گرفته بود؟
    نمیدونم راستش حدسش سخته….به نظره من اسنیپ با اینکه حقانیتش ثابت شد بازم نمیشه بهش اعتماد کامل و داشت….احتمالش هست که اسنیپ هم دستی تو به دام انداختن این استاد داشته باشه….

  42. داش حسین سوال جنایی-تحقیقاتی میپرسی؟؟؟؟؟؟
    دلیلش رو برید وزارت سحر و جادو وسط سرسرا نگاه کنید. اون مجسمه همه چیزو توضیح میده…..اگه یادتون باشه ولدمورت حتی قبل از اینکه دامبلدور بیاد سراغش ، به کمک توانایی هاش حس برتریشو به دیگران القا میکرد.حالا من یه سوال میکنم:
    -چرا آدولف هیتلر اونهمه آدمو از جمله یهودیا کشت؟
    جواب : چون یه بیماری روانی داشت که بهش حس نژاد برتر بودن رو تلقین میکرد.درست مثل ولدمورت.
    در مورد اسنیپ هم فکر نمیکنم گرفتن یه استاد هاگوارتز برای ولدمورت اونم تو تعطیلات کار سختی بوده باشه.اونم استاد علوم مشنگی .اسنیپ بیگناهه.

  43. سلام
    1- به نظرم چون پدر ولدمورت یه مشنگ بود و مادرشو که یک اسلیترینی اصیل بود دوست نداشت و بهش پشت کرد؛ ولدمورت از مشنگ ها و هر چی ازش مشتق میشه بدش میومد
    وفقط به رگ اصیلش می بالید. گرگنماها هم چون اصیل نبودند اونها رو حقیر می دونست((در کل ولدمرورت برای بزرگتر نشون دادن خودش دیگران رو حقیر می کرد))
    من هم معتقدم مرگ خوارها انگیزه های متفاوتی داشتن!
    2- نه … بیشتر احساس می کنم، اسنیپ آدم خوبی بوده تا بد. اسنیپ سعی می کرد به ولدمورت نزدیک بشه اما با شرارتهای کم تر…

  44. 1-میشه دلیلش این باشه که جادوگرا قدرت خیلی بیشتری نسبت به مشنگا داشتن…مطمئنا اون کس که جادو نداره در مقابل اون کسی که جادو داره ضعیف تره…در ضمن یادمون نره ولدمورت به قول دامبلدور خود بزرگ بینی داشت!
    علت پیروی مرگ خوار ها هم میتونه چند تا چیز باشه:
    الف)ترس
    ب)تا جایی که دامبلدور گفت:ولدمورت کسی بود که می تونست روش های جدید زیر سلطه بردن دیگران و شکنجه رو یاد بده…
    و رهبری خوبی هم داشت…
    علت دیگه هم می تونه تنها متفاوت بودن و عاشق قدرت بودن باشه…
    2-احتمال اینکه اسنیپ به طور مستقیم کمک کرده باشه زیاد نیست…چون حرف های این استاده جوری بود که انگار تا آخرین لحظه امیدوار بود اسنیپ کمکش کنه…
    در ضمن اسنیپ کارای مهم تری داشت که برای ولدمورت انجام بده…

  45. 1. ولدمورت ذاتن این برتر دیدن خودش رو تو خونش داشت و این که چون توانایی های جادوگر ها بیش تر بود اون ها رو برتر میدونست و گرگینه ها رو هم که آدم حساب نمی کرد (حتی فنریر گری بک) مرگ خوار ها هم تعدادیشون برا قدرت (امثال بلاتریکس) بعضی برا اصیل زادگی (امثال ریگولوس بلک) بعضی برای زنده ماندن(امثال پتی گرو)
    2. خیر ولدمرت تو کار به این سادگی به اسنیپ نیاز نداشت

  46. این حس برتری توی دنیای واقعی ما هم وجود داره که به اصطلاح بهش می گن نژاد پرست….حس برتری ولدی هم همین بوده که جادوگرهای اصیل رو بالاتر از مشنگ ها و گرگینه ها بدونه…یعنی تمام امتیازات رو برای جادوگران اصیل در نظر بگیره و با بقیه مثل آشغال رفتار کنه!
    -منم فک می کنم اون معلم رو به طور اتفاقی گیر آوردن چون ولدی کارای مهم تر از این داشته اما اگر هم این طور نباشه ممکنه اسنیپ برای جلب اعتماد بیشتر ولدی بهش کمک کرده باشه!

  47. 1-ولدمورت از همان بچگی دوست داشت که خودش را برتر از دیگران بداند و مرگ خواران هم مسلما برای قدرت و ثروت دور او جمع شده بودند.
    2-فکر نمی کنم که اسنیپ چنین کاری کرده باشه و به دست آورد اون استاد هم در آن زمان برای او کار راحتی بوده است.

  48. – چرا ولدمورت جادوگران و ساحره‌ها را برتر از مشنگ‌ها و گرگینه‌ها می‌دانست؟ انگیزه مرگ‌خواران از همراهی او چه بود؟

    تو خونش بود!!!! تو خون مرگخواران هم بود!!!

    – به نظر شما آیا ولدمورت برای به دام انداختن این استاد از اسنیپ نیز کمک گرفته بود؟

    من به نظرم این استاده اتفاقی به دامشون افتاده!!!!! چون ولدمورت اصلا وقت خودشو برای پیدا کردن این استاد تلف نمیکنه!!

  49. 1- ولدمورت تو ذاتش بود که خودشو برتر از بقیه بدونه. از همون بچگیش واسه بچه مشنگا قلدری می کرد. گرگینه ها هم حتما به نظرش آدمای ناقصی بودن.
    انگیزه ی مرگخوارا؟ فکر کنم برا هر کدوم متفاوت بود. بعضیاشون برا قدرت بیشتر بعضیاشون برا زنده موندن!
    2- فکر نمی کنم اسنیپ همچین کار کثیفی کرده باشه.به دام انداختن یه جادوگر نباید برا ولدمورت سخت باشه. اون موقع هم که اصلا مدرسه تعطیل بوده. در مجموع فکر نمی کنم. بیشتر امیدوارم.

امکان ثبت دیدگاه وجود ندارد.