نقل قول

نقل قول روزانه دمنتور تا یادگاران مرگ: ۵۸ روز مانده

تنها ۵۸ روز به اکران فیلم سینمایی هری پاتر و یادگاران مرگ باقی مانده است. سایت انگلیسی زبان TLC در ابتکاری تصمیم گرفته هر روز نقل قول هایی از بخش اول هری پاتر و یادگاران مرگ را بنویسد تا رسیدن به روز اکران کاربران با هم در مورد آن گفتگو کنند.

خاله پتونیا که دستمالش تمام صورتش را پوشانده بود با این صدا به دور و برش نگاه کرد. انگار انتظار نداشت که با هری در اتاق تنها مانده باشد. باعجله دستمالش را در جیب کتش گذاشت و گفت:
– خب… خداحافظ.
سپس بی آن که به او نگاهی بیاندازد یکراست به سمت در رفت. هری گفت:
– خداحافظ.
خاله پتونیا متوقف شد و به پشت سرش نگاه کرد. در یک آن، حس عجیبی به هری گفت که خاله‌اش می‌خواهد چیزی به او بگوید. نگاه نگران عجیبی به هری کرد و به نظر رسید که هر لحظه ممکن است شروع به صحبت کند، اما بعد، با تکان مختصر سرش با عجله از اتاق بیرون رفت و به شوهر و پسرش پیوست.

فصل سوم: عزیمت خانواده‌ی دورسلی
عکس رنگی این مطلب متعلق به وب سایت جادوگران می باشد.

نظر شما چیست؟
– خاله پتونیا می‌خواست چه چیزی به هری بگوید؟
– به نظر شما تفاوت لی‌لی و پتونیا در چه حد و ناشی از چه بود؟

41 دیدگاه برای “نقل قول روزانه دمنتور تا یادگاران مرگ: ۵۸ روز مانده

  1. 1.میخواست بگه دوستش داره،چیزی که تا حالا غرورش بهش اجازه نداده بود که بگه.
    2.خوب لیلی خیلی بهتر بود.ساید به دلیل نیروی جادوییش

  2. 1.شاید نمی خواست چیزی بگه شاید می خواست برای آخرین بار فقط صورت هری رو ببینه!
    2.پوتنیا خودخواه تره و دوست داره هرچیو که دوست داره به دست بیاره و اگه نتونه از کسایی که اونو دارن متنفر میشه

  3. 1.به نظر من اون میخواست بابت همه ی بدی هایی که در حق هری کرده بود عذر خواهی کنه ولی غرور کاذبش این اجازه رو بهش نداد.2.لی لی باهوش ترومهربونتر از پتونیا بودودارای نیروها واستعدادهای فوق العاده ای بود که اونو برتر از پتونیا قرار میداد.

  4. 1.خب هر خاله ای هر چقد هم از خواهر زاده ش متنفر باشه…بالاخره نمیتونس که بی تفاوت باشه و نگرانش نباشه(ارتباط خونی داشتن دیگه!)…اونم تنها خواهر زاده ای که یتیم هم بود…به نظرم میخواسته که بهش ابراز محبت و ارزوی موفقیت کنه…ولی رفنار های گذشته ش و تلقیناتی که به خودش در مورد دنیای جادویی کرده بود و از همه مهمتر غرور بیش از اندازه ش تا همین قدر بهش اجازه داد که فقط خداحافظی کنه…

  5. 1:من میگم میخواست برای همه ی کارای بدی که در حق هری کرده بود ازش عذر خواهی کنه .2:خب لی لی باهوش تر بودو…
    من در این باره با bita potter موافقم.

  6. 1-به نظرم می خواست بگه:امیدوارم دوباره ببینمت یا مثلا موفق باشی یا شایدم می خواست بغلش کنه!
    2-پتونیا خیلی به لی لی حسودی می کرد و خودش هم دوست داشت وارد دنیای جادوگری بشه که همی مردم دوست دارند وجود داشته باشه تا کاراشون آسونتر بشه!

  7. خوب پتونیا می خواست برای هری در مقابل ولدمورت ارزوی موفقیت بکنه و اینکه دلش یکجورایی تنگ می شد برای هری و یکمی هم نکران بود2.لیلی هم زیباتر بود و هم باهوش ترو تواناتر از پتونیا و اینکه پتو نیا نامهه ای به دامبلدور نوشته و ابراز علاقه کرده که یک جادوگر بشه اما وقتی دامبلدور بهش جواب رد داده به لیلی و تواناییش حسادت کرده خوب این طبیعی که ار لیلی بدش بیادو اینکه لیلی عشقی در قلب ذاشت و مهربان بودو حسود نبود اما پتونیا حسود بود و قلب بزرگی برای خوش قلبی نداشت.

  8. 1-خیلی چیزا میتونست بگه مثل عذرخواهی یا آرزوی موفقیت.ولی نتونست غرورشو بشکنه!من امیدوار بودم که این کارو بکنه ولی نکرد دیگه.
    2-یکی از فرقاشون این بود که لی لی ساحره بود ولی پتونیا نه و همین باعث میشد که پتونیا به لی لی حسادت کنه.

  9. درود

    – می خواست یه چی تو مایه های تشکر و اینا بگه!
    – در حد قاره ی اروپا و آفریقا تفاوت داشتن و این تفاوت ناشی از استعداداشون در جادوگری بود دیگه!

    بدرود

  10. به نظر من به هری می خواست بگه که مواظب خودت باش.
    تفاوت لی لی و خواهرش برای حسادت خواهرش نسبت به او بود.

  11. 1-احتمالا می خواست هری رو بغل کنه چون خیلی دوسش داشت اگه بیشتر از دادلی نه مسلما کمتر هم نبوده
    2- پتونیا هم دلش می خواست جادوگر باشه دلش می خواست با همه فرق کنه اما به مقصودش نرسیده بود واسه همین احساس خلا و حسادت بود که با هم فرق داشتن

  12. بالاخره هر خاله ای نسبت به خواهرزاده ی خودش یه احساسی داره و پتونیا می خواسته آخر کاری این احساسو بروز بده اما نتونسته چون خجالت می کشیده.
    پتونیا خیلی دوست داشته بره هاگوارتز اما نتونسته برای همین از لی لی کینه به دل گرفته و سرخورده و عقده ای شده.

  13. من فکر می کنم خاله پتونیا می خواسته بعد از این همه سال که با هری رفتار خوبی نداشته احساساتش رو بروز بده اما نتونسته.
    لی لی و پتونیا همیشه وهمه جا با هم بودن اما اینجا که پتونیا نتونسته با لی لی بره عقده ای شده.

  14. 1.به نظر من هر زنی وقتی میخواد از خواهر زاده اش جدا بشه حتی اگه نفرت هم داشته باشه احساساتی میشه و پتونیا میخواست فقط از هری خداحافظی کنه همین.
    2.لی لی با احساس تر و مهربون تره اما پتونیا اینطور نیست و این تفاوت هم از محیط زندگیشون ناشی میشه: یکی توی دنیای جادوگری و یکی تو دنیای عادی.

  15. راستی اما اینو بدونید که او هر چقدر هم که می خواست از هری متنفر باشد باز هم نمی توانست چون رابته ی خونیه انها این را نمی گذاشت.

  16. دورود اید پاک بر شما.
    1- می خواست بگوید مواظب خودت باش و موفق باشی اما غرورش نذاشت و در لحظه ی خداحافظی بالاخره قلبش مغلوب غرورش شد.
    2- جادوگر شدن لیلی و جادوگر نشدن او برایش یک عقده شده شده بود و این عقده را از همان کودکی با خود به دوش کشید اما برای آنکه این مسئله معلوم نشود، خود را متنفر از کار های جادویی و جادوگران و خلاصه هر چیز که مربوط به جادو می شد نشان می داد. این عقده بعد ها منجر به خشم او و عوارض بد دیگری همچون بد رفتاری با فرزتد یتیم خواهر خود شد.
    اینجانب از زحمات بی پایان شما نهایت تشکر را دارم.
    زنده باد هری پاتر.

  17. 1-sami potter منم اونو خوندم. آره همینطوری بود. رولینگ فکر می کنه که پتونیا خواسته برای هری آرزوی موفقیت کنه. به نظر منم این می تونه باشه, ولی از طرفی چون مدت زیادی بهش محبت نکرده حتما گیج کننده بوده واسش. و شاید هم حرفای زیادی می خواسته بزنه, به طور کلی هری براش اهمیت داشت.
    2-به نظر من تفاوت زیادی با هم پیدا کردن. همونطور که بقیه ی بچه ها هم گفتن حسادت دلیلش بوده, و آسون نیست کسی سالهای زیادی از عمرشو با حسادت بگذرونه و اینطوری تفاوتش با کسی که بهش حسودی میکرده آشکارتر میشه. ولی به نظر من اینکه لی لی جادوگر بوده و پتونیا نبوده دلیل بر متفاوت بودنشون نیست.

  18. 1-خب هری رو هم بخاطر این که جادوگر بود دوست نداشت و بهش مثل لی لی حسودی می کرد ولی نمی دونم چی می خواست بگه
    2-پتونیا خیلی دوست داشت جادوگر باشه

  19. 1. این همیشه برای من سوال بوده و خودمم دنبال جوابم.
    2. به نظر من ناشی از حسادت پتونیا به لی لی به خاطر جادوگر نبودن پتونیا باشد.

  20. درود
    1.می خواست براش ارزوی موفقیت کنه و عذر خواهی به خاطر کارهاش اما چون با 17 سال تنفر مطابقت نداشت این کارو نکرد.
    2.در بچه گی خواهر های جون جونی بودن اما پتونیا به جادوگر بودن لی لی حسودی کرد و رابطه شون خراب شد.
    سپاس.

  21. 1. به نظرم پتونیا می خواست از هری معذرت خواهی کنه و براش آرزوی موفقیت کنه و حقایق رو براش بگه.
    2.تا قبل از این که لیلی بفهمه جادوگره بین اونها تفاوتی وجود نداشت اما بعد از اون پتونیا به دلیل حسادتش به لیلی شخصیتش تغییر کرد و تفاوتش با لیلی زمین تا آسمون شد

  22. به نظرم می خواست به هری بگه که موفق باشی و یا این که در این سال ها وقتی به تو نگاه می کردم یاد لی لی می افتادم
    در مورد سوال دوم این که لی لی آدم اعتقاد بود و پتونیا اهل واقع گرایی.اون نمی تونست باور کند که جادو واقعی هست و در آخر به زور به خود قبولاند که چنین چیزی وجود دارد

  23. سلام
    خیلی چیزها هست که امکان داشت بگه! … مثلا شاید در مورد رازهایی در مورد مادرش تا حالا به اون نگفته، یا اشیا یا چیزی که مادرش پیش پتونیا به امانت گذاشته! و هزاران اما و اگری که میشد گفت اما
    شخصا دوست داشتم تو لحظات آخر سر عقل بیاد و یرای هری مادری کنه!

  24. *من می گم قصد داشته آرزوی موفقیت کنه…
    *از اولشم تونی دوست داشته مث لی لی یه ساحره باشه…و چون موفق نشده و از طرف دامبلدور هم رد شده نسبت به لی لی حس حسادت داشته…همین باعث شده تا از لی لی متنفر بشه و با خواهر زادش همچین رفتاری رو داشته باشه…در هر صورتی لپتونیا قابل مقایسه با لی لی نیس…!!!

  25. اولی به نظر من یه جوری پتونیا یاد اون لحظه ای افتاد که تو کینگکراس با لیلی به خوبی خداحافظی نکرده بود و دوست نداشت اون خداحافظی بعد دوباره تکرار بشه.انگار یاد لیلی افتاده بود .و دوست داشت خداحافظی نکرده با لیلی رو با هری تموم کنه

    به نظر من پتونیا نمونه همه ماست.کسی که استعداد جادوگری نداره ولی عاشق رفتن به هاگوارتز بود طوری که واسه دامبلدور نامه می نویسه.پتونیا هنوز هم عاشق دنیای جادوگری بود ولی به همه می خواست به همه خلافش رو نشون بده

  26. سلام به همه
    1-اول فکر کردم میخواد از هری برای این همه سالی که زجرش داده عذر خواهی کنه.ولی وقتی فصل حکایت شاهزاده رو خوندم این فکر از سرم رفت بیرون.شاید میخواست درباره ی اسنیپ بگه (آخه پتونیا فکر میکرد اسنیپ و لیلی ازدواج کردن و اون پدر هریٍ )
    2-تو فصل حکایت شاهزاده جواب این سوال رو به روشنی میشه دید
    ممنون حسین جان

  27. -فکر میکنم می خواست مقداری از لی لی(دوران کودکیشون) براش بحرفه که دید دیگه وقت نیست…آخه می دونست که ممکنه هری بمیره…..
    -اونا در اوایل(دوران کودکی) تفاوت آنچانی نداشتن البته پتونیا مقداری موزی گری داشت…ولی بعدها پتونیا به لی لی به خاطر جادوگر بودنش حسودی کرد که این باعث شد فاصله بین اونا بیفته .در واقع پتونیا از اینکه از یه زندگی خیالی محروم شد و خواهرش از اون برخوردار شد ..خیلی بهش برخورد و ناراحت شد و سعی کرد کینیه شتریش رو بر سر هری خالی کنه.

  28. 1.احتمالا می دونست که هری قراره چه کارهایی انجام بده و می خواست براش آرزوی موفقیت کنه…
    2.شاید نفرت و حسادت پتونیا به لی لی باعث شده بود که اون
    اینقدر بدجنس بشه و هری رو اذیت کنه.

  29. 1) بله!! شاید می خواست براش آرزویه موفقیت کنه ولی از اونجایی که تا حالا از این کارا نکرده بود به نظره خودشم عجیب اومد!!
    2) اونا از خیلی از نظرها با هم فرق داشتن! مهم ترینشم ساحره بودن لی لی بود!!من فکر نمی کنم حتی اگه تا آخره کتابم نمی گفتن که پتونیا خواهره لی لیه من می فهمیدم چون هم از نظر اخلاقی هم از نظر فکری و هم از نظر ظاهری با هم خیلی خیلی فرق داشتن!

  30. چون مطمئن بود دیگه هری رو نمی بینه شاید می خواست به خاطر ظلمایی که در حق هری کرده بود مذرت خواهی کنه. لی لی جادگر بود پتونیا نبود آخه اینم سوال بود

  31. سلام :
    1– من خودم همیشه خیلی دوست داشتم از قلم یا صحبتهای خود رولینگ بفهمم که پتونیا چی می خواست به هری بگه اما هیچ وقت موفق نشدم اما فکر می کنم می خواسته خیلی چیزها رو به هری توضیح بده مثل اینکه چرا با مامان و بابای هری بد بوده چرا انقدر بد با هری رفتار کرده و برای هری آرزوی موفقیت کنه و برای اولین بار بهش محبت کنه

    2– تفاوت آنها از لحاظ شخصیتی بسیار زیادبوده چون همون طور که هممون می دونیم لی لی دختری کاملا واقع بین،منطقی،مهربون و… بوده در صورتی که پتونیا! و فکر کنم بیشتر رفتار بدش ناشی از حسودی بوده حسودی به استعداد و هوش لی لی
    مرسی و ممنون

  32. -می خواست بگه می دونه هری به مقابله چه کسی میره و می خواد براش آرزوی موفقیت کنه.
    فرق بین لیلی و پتونیا ناشی از حسادت اونه.

  33. سلام سلام
    اینکه خاله پتونیا می خواست چه چیزی بگه رو فکر میکنم رولینگ تو یه مصاحبه مطبوعاتی گفته بود که اگه اشتباه نکنم تو اون مصاحبه در مورد اینکه “کسی هیچ وقت نپرسید جنس چوبدستی دامبلدور چیه”اظهار شگفتی کرده بود..(یادتونه؟اگه اشتباهه بهم بگین)
    اونا توی دنیای عادی هیچ تفاوتی تا قبل از اثبات اینکه لی لی یه ساحره هست،نداشتن…ولی این برای پتونیا سخت بود…فکر میکرد این تفاوتش با لی لی میتونه یه نقطه ضعف بزرگ برای خودش باشه…که کم کم شروع کرد به فرار از گذشته و افکارش..و وجود دنیای جادویی رو انکار کرد تا این فکر که خانواده ش بین اون و لی لی فرق می ذاشتن آزارش نده…با گذاشتن صفت “عجیب الخلقه” روی خواهرش،میخواست این حس رو به خودش تلقین کنه که هیچ علاقه ای به ساحره و ساحرگی نداره(اینجا واقعا همین فکر رو میکردم)

  34. – خاله پتونیا می‌خواست چه چیزی به هری بگوید؟

    به نظرم می خواسته از هری معذرت خواهی کنه که این همه سال اذیتش کرده ولی موفق نشده مثلا هری خواهر زاده ی پتونیا است!!

امکان ثبت دیدگاه وجود ندارد.